داســـــــــــــــــــــــتانــــــــــك :
روزی حضرت علی علیهالسلام با امام حسین علیهالسلام به طواف خانهی خدا رفته بودند صدای
نالهای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گـــــــــــناهان گذشتهی خود در حال توبه کردن بود.
حضرت علی علیهالسلام جوانی زیبا و خوش انــــــــــــــــدام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد.
از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفــــــــــت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم
را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. جـــــــــــــــــــوان ادامه داد : پدر پیرم خیلی مهربان
بود ولی من به کـــــــــــــــــــــارهای زشت و بیهوده مــــــــــــــیگذشت و هر چه او مرا نصیحت
مـــــــــــــینمود نمیپذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت مـــــــــــــــــــــــــیکردم و دشنام میدادم.
روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولــــــــــــــــــــــــی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد،
من دستش را فشردم و او را بر زمین انداخـــــــــــــــــــــتم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت
کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانهی خدا میروم و تو را نفرین میکنم.
پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانهی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم
پدرم پردهی کعبه را گرفته است و با آهی سـوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش
تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من ســلب شد. در این موقع پیراهن خود را
بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشــک شده و حســــــــــی و حــــــــــــــــرکتی ندارد.
بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفتـــــــه و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت.
سه سال از او پوزش میطلبیدم اما او رد مـــیکرد. سال ســــــــــــوم ایام حج که فرا رسید.
گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفــــــــــــرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو
سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسـیدیم شب تاریکی بود ناگاه
مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیـرزدن او شتر پدرم رمــید. و او بر زمین
افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم.
امیرالمؤمــــــــــــــــنین دعایی از پیامبر به او تعـــلیم داد که بیچــــــــــــارگی، اندوه،
درد و مرض فقر و تنگـــــــــــدستی از او بـــــرطرف شد و گناهانش آمــــــــرزیده میشود.
این دعا همان دعای مشلول معروف اســــت که محدت قمی در مفاتیح الجــــــــــــنان آورده است
مهج الدعوات و منهج العبادات، صفحه:151